جهان بینی و احیای انسانی
تاریخ : چهار شنبه 13 خرداد 1394
نویسنده : مرتضی

وادی یا راه هشتم

باحرکت راه نمایان میشود.

 

امواج چون گردباد برزمین فرود می آیند وآنچه برداشتنی باشد با خود به امانت می برند واین جز فرمان حاصل نمی گردد .

پس با شما که پیمان می بندید در اندیشه آن باشید که از زمین برخواسته وبه آن مکانی که فرمان است رهسپار شوید .

روزی در آسمان ها در مقابل خلق جدید یا انسان که توسط قدرت مطلق به انجام رسیده بود یکی از فرشتگان یا فرماندهان رده بالا که مورد لطف قدرت مطلق قرارداشت سربه شورش گذاشت واز فرمان سرپیچی کرد شاید هم قدرت مطلق خود چنین می خواست که از فرمان سرپیچی شود به هر حال این فرشته یا فرمانده چنین تصور کردکه او هم میتواند با قدرتی که از طرف قدرت مطلق به او داده شده برای خودش فرمانروایی کند به همین دلیل مهلت خواست تا قدرتش را حفظ کند قدرت مطلق تا روز موعود به او مهلت داد واورا از درگاه خود طرد نمود.اوگروهی رابا خود هم آواز کرد و کینه آدم را به دل گرفت پس از آن اعلام نمود که من با تمامی قدرت خود انسان را از مسیرش منحرف خواهم کرد و کاری را انجام خواهیم داد تا انسان از فرامین قدرت مطلق سرپیچی نماید چون می دانست انسان تنها موجودی است که با اختیار خلق شده است یعنی حق انتخاب داردبه عبارتی هم میتواند مسیر تقوا ارزش ها عشق محبت درستی صداقت را طی نماید وهم میتواند مسیر فسق فجور قتل جنایت حسادت کینه نفرت دشمنی خونریزی وفساد را بپیماید.در این هنگام آدم وحوا در بهشت قرارگرفته بود دیری نپایید که توطئه شیطان در مورد آنها به کار افتاد و دسیسه او کارخودش را کرد وآدم نیز از فرمان سرپیچی کرد.قدرت مطلق از آنها توضیح خواست وگفتند:جبران میکنیم اشتباه کردیم .خداوند عذر آنان را پذیرفت و گفت :بایستی عملا ثابت کنید بنابراین قدرت مطلق تمامی بنی آدم را که در آسمان ها بودند جمع آوری کرد وگفت :با شما پیمان می بندم آیا من پروردگار شما هستم به عبارت دیگر یعنی تصدیق می کنید که من قدرت مطلق و بالاترین فرمانروای شما هستم از فرمان من سرپیچی نخواهید کرد دستورات یا فرمان های مرا اجرا خواهید کرد ؟همه ما گفتیم بلی !

پیمان بسته شد!

قدرت مطلق گفت شما هم بروید به زمین که با حرکت راه نمایان خواهد شد ، ولی به شما هشدار میدهم که شیطان دشمن آشکار شماست .بروید تا در عمل و حرکت مشخص گردد کدام یک از شما بر پیمان خود استوار است وکدام یک از شما راه شیطان را که ظاهـری فریبنده وباطنی بس وحشت آفرین دارد می پیماید و کدام یک از شمــا راه الهی ونور را طــی طــریق مینماید.در پایان جایگاه شما مشخص خواهد شد واگر درست حرکت کنید می توانید به نقطه ای برسیدکه امروز آغاز نموده اید و یا دوباره به مکانی برسید که از اینجا انشعاب یافته اید و به نزد پرودگار خود با شادی و سربلندی بازگشت نمایید.گرچه نقطه ای که برای این سفر پر ماجرا آغاز می نمائید ونقطه که باز پس از گذشتن سختی ها رنج عشق ها بازهم به آن می رسید هر دو یکی هستند ولی بدانید که با هم تفاوت فاحش دارند.زیرا درک آگاهی ها معرفت وآموزش ها در نقطه و یا شما باقی می ماند و میتوان از آن تمامی فضاهای شلوغ و ناشناخته را که امروز برآن واقف نیستید کنترل نمایید .بروید که با حرکت راه نمایان می شود.

 

این وادی و این جمله که با حرکت راه نمایان میشودیک قانون است درست مثل قوانین نیوتن مثل قوانین ریاضیات و این همان قانونی است که بزرگی چه زیبا گفت :

گرمرد رهی میان خون باید رفت

از پای فتاد سرنگون باید رفت

توپای در راه بنه وهیچ مگوی

خود راه بگویدت که چون باید رفت

 

بله خود راه بگویدت که چون باید رفت البته لازم به یادآوری است بدون مقدمه ومطالعه نمی توانیم بگوییم حرکت کنیم با حرکت راه نمایان میشود .برای مثال چگونه می توان از منطقه ای کوهستانی و یخ بندان بدون تجهیزات حرکت کنیم وسالم به مقصد برسیم .خوشبختانه ما اکنون در وادی هشتم هستیم وهفت وادی را در خورجین خود داریم مثل با تفکر ساختارها آغاز می گرددیا در مسایل حیاتی به خداوند مسئولیت دادن یعنی سلب مسئولیت از خویش است و یا فرمان عقل و یا رمز و راز کشف حقیقیت این وادی می گوید وقتی که میخواهیم حرکت کنیم با جمع آوری اطلاعات کافی ودانستن مسیر راه لازم نیست تمام جزئیات را در نظر بگیریم .چون امکان پذیر نیست وبه قول مشهور حساب خانه تا بازار دوتاست .یعنی آن چیزی که من تصور میکنم در عمل ممکن است با هزارویک شکل وگونه های مختلف برخورد نمایم که در محاسبات اولیه من محاسبه نشده بود بنابراین وادی هشتم میگوید دراین شرایط پروا مکن به خداوند توکل وحرکت نما قطعاً در حرکت راه یا مسیر مشخص خواهد شد برای مثال ما مشکل اداری داریم ودر خانه نشسته ایم و در حال فکرکردن هستیم اگر تا قیامت هم بنشینیم و فکر کنیم مشکل هرگز حل نخواهد شد اما موقعی که وارد عمل شدیم و حرکت نمودیم راه به تدریج مشخص می گردد مثلاً در مسیر ممکن است با دوستان و آشنایان و یا راهنمایانی برخورد نماییم که در حل مشکل به ما کمک و مساعدت نمایند در حقیقت ما این قانون را کاملاً بلد هستیم و سال ها از آن استفاده می کردیم البته در جهت منفی مثل تهیه مواد مخدر یا الکل خودمان بارها و بارها اتفاق افتاده بود که ما موادمان را تمام کرده بودیم تریاک هروئین الکل سوخته هیچی نداشتیم داخل حقه وافور را هم چندین بار با آب شسته و آبش را هم خورده بودیم تا شاید کمبود مرفین بدن ما را جبران نماید حتی یک ریال پول هم نداشتیم هر چقدر صبرمی کردیم در خانه می ماندیم موادی به دست ما نمی رسید همیشه اول کمی فکر می کردیم و سپس حرکت آغاز می شدبعضی وقتها موقعی حرکت میکریم که از شدت بی موادی یا خماری قادر به راه رفتن نبودیم ولی نیاز به مواد وشدت خماری مارا ناگزیر به حرکت می کرد .به هرحال حرکت آغاز می شد تلفن می کریم و بلافاصله راه میافتادیم و این قدر به حرکت خود ادامه می دادیم تا راه نمایان می شد ومواد تهیه می گردید.و اما ما امروز هم یاد میگیریم و یا یاد گرفته ایم که از این قانون در جهت مثبت استفاده نماییم ما یاد می گیریم هر گونه مشکلی داریم با تفکر و بررسی موضوع به آرامی حرکت کنیم و مطمئن هستیم راه خودش نمایان خواهد شد ما یاد می گیریم و یاد گرفته ایم وقتی که به کنگره می آییم قوانین اصول و حرمت کنگره را که قوانین راه وحرکت در رسیدن به مقصد می باشند را رعایت کنیم تا به پایان راه که همان رهایی وآزادگی از بندهای اهریمن است برسیم و ایمان داریم وقتی که بندهای اهریمن را جدا کردیم ، آنگاه بند عشق به قدرت مطلق در تمامی هستی را هرروز محکم تر خواهیم نمود و رابطه ای ناگسستنی با او برقرارخواهیم نمود و بربالای بلندترین قله ها خواهیم رفت و با صدای بلند و بافغان خواهیم گفت : تنها تورا می ستاییم و تنها تورا ستایش می کنیم برای انجام این عمل عظیم تا شاید او به ما و یا ما به او قدری نزدیک تر شویم .

 

بازپرداخت بدهی

در این وادی ما یاد گرفته ایم و یا یاد می گیریم که حرکت نماییم برای بازپرداخت بدهی های خود وجبران تخریب هایی که تا کنون وارد نمود ایم اولین و نزدیکترین فردی که بایستی نسبت به او بدهی خود را تسویه کنیم آیا می دانید کیست ؟تعجب نکنیم خودمان هستیم بله خودمان کافیست به عنوان ناظر در گوشه ای قراربگیریم و خود را نظاره کنیم خوب نگاه کنیم خوب نگاه کن به زودی در خواهیم یافت و خواهیم دید که چه صدمات جبران نا پذیری به جسم روان وحیثیت خود وارد کرده ایم .چه مواد منفجره و مخربی را تحت عنوان مواد مخدر الکل و یا قرص در جسم خود ریخته ایم در صورتی که جسم ما بهترین مواد مخدر را خود تولید می کرد و ما با این عمل غیر خردمندانه کارخانه های تولید مواد مخدر طبیعی جسم خود را و سیستم های ضد درد و عصبی خود را به نابودی کشانده ایم و آن ها را وام دار خود نموده ایم .

قیافه وشادابی چهره خود را در اثر استفاده از مواد مخدر به چهره ای زشت و کریه تبدیل نموده ایم تمامی اختیارات شهروجودی یا جسم خود را به طور کامل در اختیار اهریمن مواد مخدر قـــرارداده ایم.بنابراین ما بایستی سعی وتلاش کنیم تا تخریب هایی را که خود وارد نموده ایم جبران نماییم تا بدهی ما تسویه گردد به ترتیب ذیل :

1- بازپرداخت بدهی یا جبران تخریب نسب به خودمان که شامل :

الف : جسم و روان خودمان

ب : شخصیت یا حیثیت یا شرف انسانی خودمان

                            ...............

 

الف : جسم وروان خودمان :

اولین و مهم ترین بازپرداخت بدهی مربوط به رفع تخریب از جسم وروان خودمان می باشد که یا در حال بازسازی آن هستیم ویا آن را بازسازی نموده ایم .به عبارت دیگر در حال سفر اول هستیم و یا سفر اول تمام شده است اگر سفر اول ما تمام شده است بایستی حتماً برنامه ورزشی منظمی را برای خود به اجزا در آوریم مثل شنا فوتبال والیبال دویدن و یا هرورزش دیگر و اگر قادر به اجراءهیچ گونه ورزشی نبودیم حداقل روزی یک ساعت پیاده روی نسبتا تند که از آرام شروع می کنیم تا به سرعت برسیم .عملیات ورزشی برای رسیدن به تعادل و داشتن جسم و روانی سالم و شاداب و راه اندازی و فعال کردن سیستم های شبه افیونی جسم و اگر در حال بازسازی جسم وروان خود هستیم یعنی سفر اول بایستی با دقت تمام کوشش کنیم تا با کاهش مواد مصرفی خود طبق پله های تعیین شده و دستورات راهنما نسبت به راه اندازی سیستم های شبه افیونی جسم خود اقدام نماییم و از ورزش های سنگین جداً خودداری کنیم چون در شرایط بازسازی جسم ورزش سنگین میتواند مخرب باشد در ضمن در طول سفر اول با کاهش مواد بعضی از بیماری هایی که ممکن است تا کنون در اثر استفاده بی رویه ازمواد خود را پنهان نموده بودند از زمان کاهش پله ها خود را بروز دهند مثل :درد دندان درد کلیه دردمفاصل نامنظم بودن ضربان قلب و.....

از آنجایی که جسم در حال بازسازی سیستم شبه افیونی و ایمنی خود می باشد تجربه به ما نشان داده است که بعضی از بیماریها در کاهش تدریجی خود به خود درمان می شوند در این شرایط اگر بیماری به صورت اورژانس و غیر قابل تحمل است حتما به پزشک مراجعه گردد درغیر این صورت منتظر باشیم تا سفر اول تمام گردد.

ب : شخصیت یا حیثیت یا شرف انسانی خودمان

مرحله بعدی جبران تخریب از خودمان مربوط به جبران تخریب از شخصیت خودمان می باشد البته لازم به توضیح است نمی توانیم بگوییم هر کس معتاد است کاملا بی شخصیت است اگر چنین بگوییم سخنی خردمندانه نیست منظور این است که به هر حال ما با مصرف مواد مخدر قطعا به شخصیت خود ضربه ای وارد نموده ایم ممکن است این ضربه کم ویا زیاد باشد به هر حال هیچی نیست ما تحت تاثیر مواد مخدر الکل یا قرص رفتار غیر معقول را از خود بروز داده ایم و اعتماد دیگران نسبت به ما سلب گردیده است و گاهی اوقات نگاه های حقارت آمیز و یا توهین آمیز دیگران را روی خود احساس می کردیم گر چه به روی خــود نمی آوریم اکنون بایستی در مسیری حرکت کنیم و دست به اقداماتی بزنیم تا اطرافیان به مرور زمان به ما اعتماد کنند ونگاه خود را عوض نمایند مثلا ممکن است ما در نظر دیگران فردی دروغگو و یا بدقول بوده ایم بایستی با عمل سالم خودمان این جو را از بین ببریم به عبارتی وقتی خودمان را باور کنیم دیگران هم مارا باور خواهند کرد .

2- دومین مرحله جبران تخریب بایستی از اعضای خانواده صورت پذیرد . مگر دیگران گناه کردند که پدر و مادر خواهر برادر فرزند و یا همسر ما شده اند ؟اگر خوب نگاه کنیم در خواهیم یافت که ما با مصرف مواد مخدر قرص الکل چه لطمه های جبران ناپذیری به آن ها وارد کرده ایم  چقدر آن ها را آزرده ایم هم از نظر روحی وروانی وهم از نظر حیثیتی و آبرویی به طور کامل هم مادی وهم معنوی تا جایی که گاهی اوقات شرم داشتند که مارا به دیگران معرفی نمایند ونسبت خود را با ما آشکار کنند.اکنون در صدد جبران تخریب بر می آییم این نکته باعث گمراهی ما نشود که مثلا برویم و به اعضای خانواده بگوییم من اشتباه کردم معذرت می خواهم مرا حلال کنید و پس از آن هر اتفاقی که رخ داد صورت حق به جانب به خود بگیریم وبگوییم من معذرت خواهی کردم دیگرچه میخواهید خیر !در کنگره 60 جبران تخریب اینگونه نیست چون جبران تخریب و یا بازپرداخت بدهی با زبان کاریست آسان لازم است ولی کافی نیست جبران تخریب بایستی با عوض شدن اندیشه زبان کردارما انجام پذیرد به سخن دیگر بایستی به سمتی حرکت کنیم که معرفت عمل سالم و عدالت با چاشنی عشق و محبت در اندیشه زبان و کردار ما خود را به نمایش در بیاورد.

3- سومین مرحله جبران تخریب مربوط به فامیل دوست آشنایان وبه طور کلی جامعه و کل هستی میباشد . در این مرحله اگر بدهی به کسی داریم به آرامی وبه مرور زمان پرداخت نماییم و اگر خسارتی را به اشخاص وارد نموده ایم اگر امکان جبران وجود دارد بصورت مستقیم یا غیر مستقیم جبران نماییم و همین طور خساراتی راکه به جامعه وارد نموده ایم که البته می توانیم آن را با تبدیل شدن به انسانی سالم و صالح تلافی کنیم.

تا باد چنین بادا !

                                                  پایان وادی هشتم


|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
موضوعات مرتبط: جهان بینی , ,
برچسب‌ها: جهان بینی/جهان/بینی/راه هفتم/حرکت/انسان ,
تاریخ : چهار شنبه 13 خرداد 1394
نویسنده : مرتضی

وادی یا راه ششم :

حکم عقل را در قالب فرمانده کاملاً اجرا نماییم .

 

عقل درتكامل مانند ماشين،تابع خود ميباشد. درحاليكه روح با لطافت منحصر به خود با اراده عقل ، رهبري ميشود .

دراين وادي به يكي از اساسي ترين و اصلي ترين مؤلفه هاي صور پنهان انسان يعني عقل ميرسيم . عقل يكي از مهمترين و سرنوشت سازترين مسائلي است كه آغاز و پايان مشخصي ندارد و ما بايستي در تمام سير تكاملي خود به فرمان آن يعني فرمان عقل برسيم .

واقعاً چقدر راه دشوار و صعب العبور و در عين حال شيريني دارد تا به فرمان عقل نزديك شويم . عقل كل مانند خورشيدي است كه به تمامي هستي و نيستي مي تابد و ماو همه موجودات و انسانها بسان خانه هائي هستيم كه از يك روزنه ، نور وارد آن ميشود . البته اين روزنه بصورت خودكار عمل ميكند بعبارتي هرچه ما بطرف ارزشها يا روشنيها حركت نمائيم اين روزنه بزرگتر ميشود . درنتيجه نور(عقل) بيشتري وارد خانه ما ميشود و هرچه بطرف ضدارزشها يا تاريكي ها حركت نمائيم اين روزنه تنگ تر ميشود. عقل از موادي تشكيل شده كه ما هنوز ذره اي از آن را لمس نكرده ايم و عقل هرچه باشد از گوشت و پوست و استخوان نيست. براي همين موضوع است كه فناناپذير است چون با مرگ از بين نميرود . ممكن است گفته شود پس مغز چيست ؟ مغز جايگاه يا وسيله و يا بهتر است بگوئيم مترجمي است براي عقل . همانطوريكه زبان وسيله يا ابزاريست براي چشيدن.عقل در كيهان يا كشور وجودي ما و يا جسم و روان ما درحكم يك فرمانرواي عادل و بزرگ است كه نشان از قدرت مافوق دارد و يا به ديگر سخن فرَ ايزدي دارد .

اجراي كليه فرامين اين فرمانرواي بزرگ(عقل) مارا به راه مستقيـم و رسيدن به هدف والاي انسانـي و جايگاه تعيين شده هدايت مينمايد تا به جائي برسيم كه بگوئيم شو ! بشود ! بعبارتي هرچه فرمان بدهيم همان اجرا ميشود .

عقل با وجود اينكه يكي از صور پنهان انسان است ولي ما براحتي ميتوانيم او را حس كنيم و صداي او را بشنويم . اگر بخواهيم همين الآن صداي عقل را بشنويم و در يك لحظه تصميم بگيريم كه كــاري غيرمعقول و غير منطقي انجام دهيـم( مثلاً : تصميم بگيريم يك سيلي محكم به صورت خود بنوازيم ! ) بلافاصله يك نداي دروني به ما پاسخ ميدهد : مگر خل شده اي ديوانه ؟ حالا حتماً ميدانيم اين صداي كيست؟ بله ، اين صداي عقل است . ممكن است بلافاصله صداي ديگري در درون ما بگويد : براي خنده هم كه شده بزن . حتما ميدانيم اين صداي كيست ؟  بله . اين هم صداي نفس امر كننده (نفس اماره ) است كه ميخواهد ما را مورد تمسخر ديگران قرار بدهد تا بگويد تو هنوز يك آش و لاش بيشتر نيستي و زماني كه ما تصميم گرفتيم مواد مصرف نكنيم اگر در شرايطي قراربگيريم كه دسترسي به مواد سهل باشد در موقع مصرف يك ندا را ميشنويم كه ميگويد : كار را خراب نكن ! دوباره شروع نكن! خودت را دوباره بدبخت ميكني ! ارزش ندارد ! وصداي ديگري ميگويد : فقط همين يك بار مصرف كن ! سرحال ميآئي ! كيفت كوك ميشه ! هيچكس نمي فهمد ! قول ميدهم فقط همين يك بار باشد ! قول ميدهم ديگر مصرف نكنم ! و بلافاصله انواع و اقسام فيلم هاي هوس انگيز كه نشان دهندة تصويرهاي ذهني نشئگي است در ذهن ما به نمايش در ميآيد و ميخواهد ما را به طرف مصرف مواد سوق دهد .

حتمـاً حالا ديـگر متوجـه ميشويم كه اولـي ، صداي عقـل است و دومي ، صداي نفس امر كننده . اكنون متوجه شده ايم كه مشكل اساسي و قسمتي از نبرد درون همينجاست . چون در مقابل اين فرمانرواي عادل يك نيروي فوق العاده قوي و زيرك وجود دارد كه نمي گذارد ما به فرامين فرمانروا يا عقـل توجه نمائيم و اسـم اين نيرو را حالا خوب ميدانيم كه نفس امركننده است .

اكنون شهر وجوديِ درون و برون خود را تشبيه به يك سرزمين ميكنيم و براي سلولهاي جسم ، عقل ، نفس و ساير نيروها شخصيت هائي را خلق ميكنيم تا موضوع روشن تر شود .

در اين سرزمين همه نوع انساني يافت ميشود . اقوام وحشي ، انسانهاي فاسد ، انسانهاي صالح و پيشرفته . در اين سرزمين شورائي وجود دارد كه بزرگان تمام اقوام درآن جمع شده اند . در اين شورا كليه خواسته هاي مردم و تصميم هائي كه گرفته ميشود به عرض حاكم فرمانروا ميرسد و اگر فرمانروا آن را درست تشخيص داد فرمان صادر ميكند كه به خواسته ها و تصميمها عمل شود و بلافاصله دستورها انجام ميشود . تا زمانيكه اين شورا تصميم هاي منطقي و عقلائي بگيرد مشكلي ايجاد نميشود ولي وقتي شورا، در اثر فشار رؤساي قبايل وحشي ، فاسدها و منحرفين تصميمهاي غيرمنطقي بگيرد اوضاع تغيير ميكند و فرمانرواي بزرگ دستورات و فرامين را جهت اجرا صادر نميكند.

در اين مرحله روئساي قبايل وحشي كه دائماً دنبال غرايز حيواني خود هستند با بعضي از سران فاسد خودكامه و خودخواه در صدد حيله و تزوير و خيانت برميآيند و رياست خود را به نفس امركننده ميسپارند و سعي ميكنند با انواع و اقسام حيله ها و وعده هاي فريبنده و نمايش فيلمهايِ هوس انگيز و تحريك كننده ( كاري كه توسط ذهن انسان انجام ميشود و مرتب تصوير ميسازد و مجسم ميكند ) و هزاران دلائل واهي و دروغين بقيه را با خود هماهنگ نمايند و برعليه فرمانرواي لايق ، يك كودتاي بي سروصدا را به انجام برسانند .

در اين شرايط عملاً فرمانروا از قدرت كنار گذاشته ميشود و در حاشيه قرار ميگيرد و فقط گاهي دستوري ميدهد ولي زمام امور در اختيار نفس امركننده قرار دارد . حالا ديگر بگرد تا بگرديم .كيف همه كوك و نان همه در روغن است و ساكنين اين شهر عظيم غرق در سرمستي هستند و نميدانند دارد چه آشي برايشان پخته ميشود كه وجب كه چه عرض كنيم ده وجب بدبختي رويش سوار است و به آرامي و اندك اندك انهدام شروع ميشود ويا اين كشور تاسرحد نابودي پيش ميرود و نابود ميگردد تازمانيكه يكي ديگر از بزرگان شورا دست به اقدامي بزند و شروع كند به نكوهش و سرزنش ساير بزرگان و از سرعت انهدام كمي جلوگيـري كند كه البتـه نـام ايـن بـزرگ ، نفـسِ سرزنش كننده ميباشد و قدرت را از نفس امركننده ميگيرد و بزرگان دوباره دنبال فرمانرواي بزرگ ميروند و او را با شرط و شروطي به قدرت برميگردانند و البته نه قدرت كامل و مطلق .

اين داستان ادامه دارد و اوضاع كشور بهتر ميشود . گاهي بزرگان به نعل ميزنند و گاهي به ميخ ، اوضاع قدري آشفته است يك روز خوب است و روز ديگر بد . تا يك روز بزرگي ديگر از اين شورا بلند شود . نام اين بزرگ نفسِ مطمئنه ميباشد.اگر روزي نفسِ مطمئنه به قدرت برسـد آنروز،روز فرمانروائي مطلقِ فرمانروايِ عادلِ ، عقل خواهد بود و آنروز، روز فرمانِ عقل است.

حالا حكايت اين فرمانرواي بركنارشده و رياست شورا، حكايت ماست . چون مواد مخدر با فرماندهيِ نفس امركننده ، آنچنان اوضاع و احوال كشور جسم و جانِ ما را بهم ريخته كه به اينجا رسيده و درشرف انهدام كامل قرارگرفته ايم و اكنون باز براي بعضي از ما اين انهدام ادامه دارد و هرزمان تصميم مي گيريم كه مواد مخدر را كنار بگذاريم بلافاصله توسط رئيسِ شورا كه جنابِ نفس امركننده ميباشد دستور داده ميشود و تمامي اراذل و اوباش و سربازان وحشي كه تشنه مواد مخدر ميباشند به سـرتا سرِ كشور وجوديِ ما تاخـت وتـاز ميكنند و تمامي شهر ما را به لرزه در ميآورند و حتي با قلم و چكش به جان استخوانهايِ دست و پا مي افتند تا اگر ذره اي مواد يا مرفين داخل مغز استخوان است آن را خارج نمايند و بلافاصله توسط نفسِ امركننده انواع و اقسام فيلمها و صحنه هاي مصرفِ مواد را در ذهن ما به نمايش ميگذارد و ميگويد كه اگر مصرف كني ! فقط يك ذره ! تمامي مهاجمان دست از حملـه برميدارند و همــه چيز عادي و عالي ميشود. با مصرف يكبار بلافاصله دركمال ظرافت نقشِ نفسِ اماره عوض ميشود . تاحالا ميگفت فقط يكبار . حالا ديگر ميگويد تو نبايستي مصرف ميكردي . حالا كه مصرف كردي فرقي نميكند . آب كه از سر گذشت چه يك نِي چه صد نِي . واقعاً اين نفس چقدر زيركانه و چقدر با ظرافت عمل ميكند و مكانيزم بسيار بسيار حساب شده اي داردكه درفكرنميگنجد و براي مقابله با آن بايستي انسان خيلي خيلي قدر باشد وعقابِ سفيد درونِ خود را بشناسد .

 

پایان وادی ششم


|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
موضوعات مرتبط: جهان بینی , ,
برچسب‌ها: حکم/عقل/فرمانده/تکامل/صور/انسان/مغز/فرایزدی/نفس ,
تاریخ : چهار شنبه 13 خرداد 1394
نویسنده : مرتضی

وادی یا راه هفتم :

رمز و راز کشف حقیقت در دو چیز است ، یکی یافتن راه و دیگری آنچه برداشت می نمائیم .

در اين وادي بحث را روي پيدا كردن راه ادامه ميدهيم تا به اهميت آن بيشتر پي ببريم زيرا مسئله فوق العاده مهمي است .چه انسانها و دوستان زيادي از ما قرباني شدند فقط به دليل اينكه راه را پيدا نكردند و يا اشتباه رفتند . چه بسيارند معتاديني كه قرباني شدند و زندگي آنها متلاشي شد فقط براي اينكه راه را پيدا نكردند . بعضي از آنها از هيچ تلاشي فرو گذاري نكردند و انسانهاي مصمم و با اراده أي هم بوده اند ، اما فقط در اثر انتخاب غلط ، وسايل نابودي خود و ديگران را فراهم نمودند . حتي برخي كه راه حل نهائي را براي ترك اعتياد پيدا نكردند دست به خودكشي زدند . ما نمي توانيم بگوئيم كه آنها بي اراده بودند . چرا كه اراده فوق العاده قوي هم داشتند اما جسم آنها از تعادل طبيعي خارج شده بود و آنها بيمار بودند . بيمار جسم . نه بيمار روحي و رواني . چون وقتي جسم در حال تعادل نباشد روح و روان را هم از تعادل خارح ميكند ولي ريشه بيماري ، عدم تعادل جسم ميباشد. مشكل پيدا نكردن راه صحيح در تمام زندگي ما نقش موثري دارد . چه انسانهاي زيادي وارد دسته هاي گوناگون شده و به خيال خود راه درستي انتخاب كرده بودند و به فكر خود به مرغزار ميرفتند در حالي كه سر از مسلخ در آوردند و نابود شدند و زماني فهميدند كه كار از كار گذشته بود. بنابراين يافتن راه ، يكي از مهمترين و اصلي ترين مسئله ها مي باشد.

 

خوب مي دانيم اعتياد به آرامي و اندك اندك جلو ميآيد و همه چيز را سر راه خود نابود مي كند هر چه انسان اراده محكم تر داشته باشد ، زودتر به دام اعتياد مي افتد. بعبارت ديگر آنهايي كه تصور نميكنند هرگز معتاد شوند و با همين اطمينان گاهي مواد مصرف ميكنند ، قطعاً معتاد خواهند شد. در دريا كسي غرق مي شود كه شناگر باشد .كسي كه شنا بلد نيست اصلاً وارد آب نمي شود. ما از سنگ سخت تر و از آب نرم تر نداريم ، اما همين آب با خصوصيات نرمي خود قطره قطره روي سنگ ميريزد و در نهايت و به مرور زمان آنرا سوراخ و در نهايت آنرا متلاشي مينمايد. ما سالها سنگ بوديم و خرد شديم . از حالا بايستي آب باشيم تا از طوفان در امان بمانيم . ما تجربه كرديم و اعتياد براي نابودي ما از همين روش استفاده كرد و شخصيت و اراده ما را در هم شكست و ما را به زانو در آورد.

 

قبل از اينكه راه را پيدا كنيم سئوالات ذيل را مطرح ميكنيم:

- چرا ما چندين بار تمام سختيهاي ترك اعتياد را تجربه و تحمل كرده ايم و دوباره به اعتياد روي آورده ايم ؟

- چرا تمام اهانتها و حقارتهاي جامعه را ميپذيرفتيم و حاضر نمي شديم ترك اعتياد نمائيم؟

- چرا بعضي از ما از خانواده طرد شده و حاضر نبوديـم ترك اعتيـاد نمائيـم ؟ و مرتـب شكسـت می خورديم ؟

- چرا بعضي از ما در مراكز بازپروري معتادان ترك اعتياد نموديم و دوباره به اعتياد برگشتيم؟

- چرا بعضي از ما تمام سرمايه خود را از دست داديم ولي حاضر نمي شديم ترك اعتياد كنيم و اگر هم ترك مي كرديم دوباره به اعتياد روي ميآورديم؟

- در نهايت چرا بعضي از ما پس از ترك اعتيادهاي گوناگون چون نتوانستند ترك اعتياد نمايند خودكشي كردند؟

 

چرا ؟ و همين طور دهها و صدها چراي ديگر ؟ حتماً همه پاسخ مي دهند يك جو غيرت ، بي ارادگي ، خودخواهي ، بيماري رواني ، حيوانيت ، عدم اعتماد به نفس . اما ما به اين نتيجه رسيده ايم كه ما بيمار هستيم و معالجه بيماري ما در كوتاه مدت مثل يك هفته و يا 20 روز امكان پذير نيست . ما براي روشن شدن وضع بيماري خودمان و تعيين راه صحيح براي مقابله با اين بيماري مهلك ، اول بايستي اوضاع و احوال خودمان را بررسي كنيم تا آگاهانه برويم سر حساب . ما به اين تجربه و يا اين دانش رسيده ايم كه وقتي مواد به ما نرسد و يا مواد خود را قطع نمائيم يك دسته اختلالات در جسم و روان ما پديد مي آيد كه به شرح ذيل است  :

الف : عكس العمل ها يا اختلالات آشكار

وقتيكــه ما به مـواد مخـدر از خانـواده تـرياك معتاد شده ايم، اگر مواد به ما نرسد و يا خود مواد را قطـع نمائيم ، يك سري عكس العملهاي زير كه آشكار و مشخص است در جسم ما بروز مي نمايد . مثل : آبريزش بيني ، عطسه هاي پياپي ، عرق كردن ، اسهال ، استخوان درد ، بي خوابي ، گرفتگي عضلات ، پرش پا ، و دهها بدبختي ديگر . اين مرحله را ظاهراً مرحله سم زدايي ناميده اند . گرچه كساني كه اين اصطلاح را گذاشته اند ظاهراً توي باغ نبوده اند چون تمام مشكلات بالا در اثر كمبود همين سم در بدن بوجود مي آيد . ديگر لازم نيست كسي باقيمانده آنرا هم بزدايد و مشكلات ما هنگام ترك شديدتر شود . به هر حال اين مرحله را كه كمتر از 5 درصدٍ بارِ درمان از نظر جسمي يا فيزيكي به عهده دارد را مي توان طبق روشهاي ذيل انجام داد :

1 ) مواد را قطع نمود و از هيچ دارويي استفاده نكرد كه كمي مشكل ولي امكان پذير است و ظرف يك هفته اختلالات و عكس العملهاي آشكار تا حدودي به حالت تعادل مي رسد.

2 ) مي توان ظرف مدت يك هفته تا 20 روز با داروي مناسب از عوارض مرحله سم زدايي كاست و آن را گذراند . البته با كمك پزشك حاذق .

3 ) مي توان ظرف مدت يك هفته تا 20 روز ، خود شخص ، مـواد راكاهش داده و به صفر رساند و اين مرحله را طي نمود .

ب : عكس العملها يا اختلالات پنهان

اين مرحله كه نزديك به 90 درصد بارِ درمان جسمي و فيزيكي و در نتيجه روحي و روانــي را به عهــده دارد پس از طي مرحله آشكار، خود را نشان مي دهد ولي اين اشكالات از نظر ديگران پنهان است و بين 6 تا 9 ماه درمان آن طول مي كشد و مشكلات آن به قرار ذيل است :

بي خوابي ، كم حوصلگي ، پرش عضلات ، تنبلي ، بالا رفتن ميـل جنسي در عــــوض ناتواني جنسي (انزال زودرس)، گوشه گيري ، احساس پوچي كردن ، عدم تمايل به ادامه زندگي ، زود خسته شدن ،كند ذهني ، حرف خود را فراموش كردن ، از چيزي لذت نبردن .

اما امروز به اين دانش رسيديم كه در اثر استفاده از مواد ، سيستم ضد درد بدن خود و همين طور سيستمهايي كه مواد شبه افيوني را در بدن ما توليد ميكنند را منهدم نموده ايـم و براي ترميم آن وقت لازم است هر چند بعضي از اين سيستم ها امكان دارد به صددرصد بازدهي خود نرسند ولي به بازدهي بالاي 90% مي رسند . ما از روزي كه به آرامي به صورت يك معتاد تمام عيار در آمديم هرگز تصور نمي كرديم مواد مخدر چنين تخريبي را در شهر وجودي ما بوجود آورد . تصور مي كرديم با چند روز مصرف نكردن و كمي ناراحتي، مسئله حل مي شود ولي امروز به اين نتيجه رسيديم كه تخريبي را كه اعتياد در جسم ما بوجود مي آورد كمتر از تخريب ساير بيماريهاي خطـرناك نيسـت و خـود را مسئول مي دانيـم كه اين دانش را به معتادين برسانيم تا راه خود را بدانند و هـم به تمامي انسانها تا همه آگاه شوند در چه مسيري قدم ميگذارند كه رهايي از آن به اين سادگي ها نمي باشد.

اكنـون با توجه به توضيحـات بالا هر شخـص بايد بدانـد كه مشكل او چيست و خود راه حلي براي آن بسته به شرايط اجتماعي و اقتصادي خود در نظر بگيرد. چون طول اين مسير تقريباً 10 ماه است و تعيين مسير و چگونگي طي آن بستگي به شخص دارد چون ما نبايستي از خود انتظار داشته باشيم يك هفته أي خوب شويم و به سلامت يك شخص عادي و طبيعي برگرديم .

بنابراين اول بايستي راه خود را كه به هدف نزديك باشد تعيين نمائيم و در نظر داشته باشيم راه طولاني را سريع نمي توان پيمود و فعلاً راه ميان بر و بي راهه هم ندارد. هر چه به بيراهه برويم دوباره بازگشت آن به نقطه آغاز حركت ما خواهد بود.

مسئله أي ديگر كه بايستي در اين وادي به آن بپردازيم اين است كه راه مسير زندگي خود را نيز پيداكنيم، چون قدر مسلم زندگي ما هم قطعاً آشفته شده است و بايستي تعيين نمائيم كه هدف ما كجا است تا بهترين مسير را براي رسيدن به آن تعيين نمائيم تا مجدداً ما را به سمت نابودي سوق ندهد. اكنون به شهر وجودي خود نگاه مي كنيم .

در ايـن شرايـط ممكن است بعضي از سران اين شورا متوجه حيله نفس امر كننده بشوند و تخريب و انهـدام كشور را رؤيت نمايند و تصميم بگيرند رئيس شورا را از حكومت ساقط نمايند ولي افسـوس هر بار كه يورش مي برنـد تا قدرت را به دست بگيرند شكست مي خورند و با دادن تلفات سنگين عقب نشيني ميكنند. پس از شكست هاي پي در پي، سران صالح شورا سعي مي كنند تمام نيروها و راه كارها و قدرت و توان دشمن را حساب كنند و اطلاعات دقيق و لازم را كسب نمايند . از آنجائيكه نمي توانيم تمامي سربازان نفس اماره را نابود نمائيم (چون فرزندان كشور خودمان هستند و كمي كم شعور هستند) بهتر است آنها را از راه صحيـح تربيت كنيـم . البتــه خوب مي دانيم كه يك شبه نميتوان آنها را تربيت نمود بلكه زمان لازم است . اين سربازان هر زمان گرسنه باشند كاري به هيچ چيز ندارند و حمله خود را آغاز مي نمايند و غذاي آنها مواد مخدر است . براي تربيت آنها يكي از روش ها اين است .

به آرامي همان غذاي سابق و يا مشابه آن را به آنها بدهيم و اندك اندك از آن بكاهيم و غذاي سالم و طبيعي را ذره ذره جايگزين نمائيم تا آنها به مرور تربيت شوند و نظم كشور ما مختل نشود . ولي اگر يكمرتبه غذاي آنها را قطع نمائيم طبيعي است براي مدت نسبتاً طولاني با اختلالاتي روبرو خواهيم بود و وقتيكه تمام ساكنين اين كشورعظيم، تربيت شدند و به رشد و آگاهي لازم رسيدند ديگر نه رئيس نفـس امـر كننــده و نـه رئـيس نفس سرزنش كننده نميتـواننـد حكومـت نمايند و رياسـت شـورا را رئيـس نفس مطمئنه به عهده مي گيرد و چون فرايزدي دارد مي گويد با دست خودتان نفس خودتان را به هلاكت نيندازيد يعني آنچـه از نعمـت ها براي شما ارسال كرده ام استفاده نمائيد . لازم نيست شما تارك دنيا شويد . مي توانيد از همسر، ثروت ، لذت هاي گوناگون برخوردار باشيد ولي از راه صحيح و راه مستقيم . مي توانيد همسر داشته باشید ولي زنباره نباشيد . مي توانيد خوش لباس باشيد اما براي تفاخر نباشد . بالاخره مي توانيد آب خوردن بياشاميد اما نه زيرآب . چون آب خوردن در زير آب يعني خفه شدن.

                                          پایان وادی هفتم

 


|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
موضوعات مرتبط: جهان بینی , ,
برچسب‌ها: رمزوراز/کشف حقیقت/یافتن راه/برداشت/انسان ها/روح و روان ,
تاریخ : چهار شنبه 13 خرداد 1394
نویسنده : مرتضی

وادی یا راه پنجم :

در جهان ما تفكر، قدرت مطلق حل نيست .بلکه  توام با رفتن و رسيدن ، آن را كامل مي نمايد .

 

در اين وادي ما بايستي تفكرات خود را از قوه به فعــل در آوريم، به عبارت ديگـر هرچه فكركردهايم ، با آن دسته از افكاري كه منطقي هستند وارد مرحله اجرايي و عمل شويم و ساختارهاي جديد را بوجود آوريم.

در اين قسمت بايد پاك سازي و سازندگي را از خود آغاز نماييم و اگر خوب فكر كرده باشيم قطعاً به اين نتيجه رسيده ايم، تا زمانيكه خود را اصلاح ننمائيم خيلي مشكل بنظر ميرسد، قادرباشيم اين اصلاحات را بخواهيم درحد خانواده و ديگران گسترش بدهيم . براي اصلاح اخلاق و رفتار و كردار و منش خود ، در كل بايستي سه اصل، پندار نيك ، گفتار نيك و كردار نيك را هميشه در نظر داشته باشيم . چون وقتي انديشه و تفكرات ما نيك باشد به صورت خودكار گفتار ما هم نيك خواهد شد و زماني كه گفتار ما نيك باشد به طرف كردار نيك هم رهنمود خواهيم شد . بنابراين براي شروع مرحله پاك سازي خودمان و حركت به طرف ارزش ها بهتر است كه پله هائي در نظر بگيريم كه نقطه عطفيمي باشند و تا زماني كه اين پله ها را عملاً طي ننماييم مشكل است به روشن بينـي لازم و يا ديد كلي دست بيابيم . البته لازم به ذكـراست اين پله ها را قادر نخواهيم بود يك روزه به انجام برسانيم بلكه شايسته است به مرور زمان به انجام برسانيم ولي هر قدم كوچكي هم برداريم ما را به هدف نزديكتر مي گردانند. اكنون به طور خلاصه به شرح آنها ميپردازيم .

1- برگشت از ضد ارزش ها

روح و روان آدمي چون اصولاً پاك و بي آلايش است، وقتي كه به ضدارزش ها آلوده گردد بيقرار ميشود، و اين ضد ارزش ها به صورت عام و كلي ميباشد و فقط نميتواند شامل موادمخدر باشد، بنابراين بايستي از ضدارزشها پرهيز نماييم، در اينجا ما فرا ميگيريم كه بتوانيم چندكار را با هم انجام دهيم و هماهنگي بين تمام سطوح زندگي خود بوجود آوريم .

 

2-  خودداري

خودداري از انجام كارهايي كه خوبي و بدي آنها براي ما قابل ترديد است . براي مثال ما نمي دانيـم درمكاني كه مواد مخدر مصرف ميكنند و يكي از دوستان صميمي ما آنجاست براي ديدن دوستمان آيا بايد به آن مكان وارد شويم يا خير؟ در اين صورت چون نيك و بد آن را نميدانيم بايستي از رفتن به آن مكان خودداري نماييم.

 

3-  قناعت

شايسته است در تمام طول درمان خودمان خصوصاً در سفر اول و بعداز آن با حداقل امكانات زندگي نماييم، در اين قسمت انحرافي بوجود نيايد كه ما بايستي تا آخر عمرگدا و مفلس باشيم! نه، ما بايستي در آينده پايه مالي زندگي خود را كاملاً مستحكم نماييم ولي از راه مستقيم، ولي نكته مهم اين است كه از امكانات اندكي هم كه فراهم نمودهايم بالاترين استفاده را بنماييم و هميشه براي چيزهايي كه داريم ارزش قائل شويم، كارمان صبح تا شب اين نباشد كه حسرت چيزهايي را كـه نداريم بخوريم. چون چيزي كه براي انسان باقي مي ماند، اندوخته انديشه و آگاهيهاي اوست كه كسب نموده است .

4- صبر

ما براي رسيدن به هدف خود و يا بهبودي و رهايي خود از دام اعتياد بايستي با بردباري صبركنيم و در صبرهم بيصبري نكنيم، چون تمام ساختارهـاي فكري ما ، توام با عملوصبر به نتيجه مي رسد، در حقيقت اگر گنـدم ميكاريم، فوري كههفته آيندهاش محصول مانميرسد كه آنرا درو كنيم، بلكه با مراقبت و آبياري به موقع پس از فرآيند زماني خودش ميتوانيم محصول كاشتـه شـده را برداشت نماييم. در مسأله بيماري اعتياد ما هم اين قضيه صادق است. ما ذره، ذره به سلامتي خود نزديك ميشويم و يكــي از مؤلفه هايي كه مسأله مـا را حل ميكند زمان است . پس بايد صبركنيم ، آن هم صبر نيكويي .

5-  وكيل

در طي مراحل مختلف و پيچ و خمهاي گوناگون كه سفر ميكنيم و باتمام تلاشي كه انجام ميدهيم ، شايسته است ، نيروي مافوق را وكيل خود گردانيم و هميشه نظر به فضل، خواست و ياري اورا مظهر همه چيز بدانيم تا او ما را همواره هدايت نمايد وكمك كند، فراموش نكنيم بايستي هميشه او را صدا بزنيم تا بيشتر ياريمان دهد  .

6-  رضا

شايسته است ما به قلبوزبان به آنچه نيروي مافوق براي ما تقدير نموده است همراه، راضي و خشنود باشيم، همراه با تفكر، تعقل و عمل ساختارهاي تازهاي را بوجود آوريم، چون چيزي كه ما را به راه مستقيم، هدف و فرمان عقل نزديك مينمايد ساختارهايي است درجهت ارزشها كه باتفكر ،تعقل و انجام بوجود ميآيد  .

7- تسليم

اين مقام بالاتر ازمرحله رضا ميباشد و حاصل نميشود مگر براي كساني كه مراتب و درجات پيشين را پيموده باشند و به بالاترين مرتبه يقين رسيده باشند، در مقام رضا هرچه نيروي مافوق مقرر فرمايد، موافق خواسته هاي ماست و راضي و خشنود ميشويم، اما در مقام تسليم ما را ديگر خواستهاي نيست جز خواسته نيروي مافوق بنابراين نه موافقتي داريم و نه مخالفتي، ناگفته نماند در اين زمان اجرا كردن مرحله تسليم فوق العاده دشوار و سخت است . ما از اكنون فقط با آن آشنــــا مي شويم و سعي مي كنيم به آرامي آنرا فرا بگيريم ولي اجراي اين مرحله شايد در پايان وادي چهاردهم و سفرسوم يعني رسيدن از خود به خالق قابل اجرا باشد.

به هر حال در وادي پنجم ما بايستي ساختارهاي فكري خود را به ساختارهاي عملي واجرايي تبديل نماييم .

 

 

 پایان وادی پنجم

 

|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
موضوعات مرتبط: جهان بینی , ,
برچسب‌ها: جهان بینی , جهان , بینی , قدرت , مطلق , وادی , پنجم , قوه , فعل , ضد , ارزش , خودداری , قناعت , صبر , وکیل , رضا , تسلیم ,
تاریخ : چهار شنبه 13 خرداد 1394
نویسنده : مرتضی

وادی یا راه چهارم :

در مسائل حیاتی به خداوند مسئولیت دادن ، یعنی سلب مسئولیت از خویشتن .

 

در اين وادي ما با مطالب پر اهميت و سرنوشت سازي مواجه مي شويم، چون قدر مسلم برداشت و نگرش ما از نيروي مافوق يا نيروي نظام دهنده كل هستي يا خداوند ويا هرچه ما تصور مي كنيم درست و ناصواب بوده است . به دليل آنكه اگر ما آن نيرو را مي شناختيم هرگز اينگونه رفتار نمي كرديم و زندگي خود را با اعتياد به طرف نابودي سوق نمي داديم .

اكنون كه مي خواهيم اين نيروي مافوق را بشناسيم و به آن متكي باشيم بهتر و شايسته است شناختي واقعي به آن پيدا نمائيم چون ما اكثراً انسانهاي افراطي بوده ايم و بدون تفكر و اغلب احساسي يك مسئله را مردود ميدانيم و چشم بسته آنرا رد مي كنيم و يا احساسي و چشم بسته آنرا مي پذيريم و اين مسئله هميشه براي ما مشكل ايجاد مي نمايد .

اين نيروي مافوق و نظام دهنده هستي آنقدر عظيم و بزرگ است كه اكثراً ما آنرا در خود احساس ميكنيم و براي شناخت بهتر آن بايستي اول نگاهي به درون خود بياندازيم . چون اگر روزي بتوانيم خود را بشناسيم بدون ترديد آن نيرو را خواهيم شناخت آنگاه ما ديگر نميتوانيم انساني مثل دوران اعتياد خود باشيم . بنابراين دراين وادي سعي خواهيم كرد خودمان يا انسان را تا حدودي بشكافيم .

 شكافتن هسته انسان

هسته دو معني دارد : يكي هسته خود جسم و دوم هسته خارجي كه همان بقايائي است كه از جسم خاكي بصورت انرژي درمي آيد و به راه و مكانهاي تعيين شده سفر مي كند . ما اگر در بعد جسمي به درون خود بنگريم و تمامي آنرا خوب از لحاظ امور علمي بشكافيم ، بدون مانع مي توانيم به مركزيت آن كه انرژي هستي است توجه كنيم . مگر در صورتي كه فقط دنبال مال ويا مقام و يا مـواد باشيــم ( يا نشئه و يا خمار و هميشه خراب ) و اين اصلاً با تفكر انسان واقعي سازگار نيست .

درصورت دوم ، يعني توجه به انرژي ها ، هر آنچه باقي مي ماند به جهانهاي ديگر پي خواهيم برد و به كمك عقل خواهيم توانست به مجهولات بعد جسمي خود و به هسته خارج از جسم پي ببريم .

در خارج از جسم ، ديگر يك جهان نيست بلكه با فكر خويش ميتوانيم همه جهان ها را كماكان از نظر خود بگذرانيـم و اين واقعــه بــراي ديدگان مطيعِ نيروي مافوق به عينه اتفاق ميافتد .

ساير مخلوقات از اين موهبت چندان بهره اي نمي برند و هر انساني براي دست يافتن به اين مراحل بايستي لطف الهي همراهش باشد و بايد تزكيه و پاكسازي را از خود آغاز نمايد واين عمل ساده نيست.

هستي در جهانهاي مختلف به قدري متنوع است كه به تصور در نميايد به همين علت دور از باورهاست . ما هنوز ذره اي از آن را لمس ننموده ايم . بنابراين در اين وادي ما سعي ميكنيم به شناخت خويش و خويش خويشتن بپردازيم . براي شناخت انسان ، اجزاء و يا سيستمهائي را مشاهده ميكنيم كه براي ما قابل رؤيت هستند و به آنها صور آشكار انسان ميگوئيم و از اصطلاحات زير استفاده ميكنيـم

 صور آشكار انسان = جسم = شهر = درون = كالبد اول

 

اجزاء صور آشكار انسان :

 اگر بخواهيم چند نمونه را بگوئيم عبارتند از : مغز ، قلب ، كليه ، دست و پا و پنج حس ظاهر كه كوچكترين هسته تشكيل آنها سلول ميباشد يا هزاران سيستمهاي پيچيده كه ما حتي از درك بعضي از آنها عاجز ميباشيم .

 بعضي از سيستمهاي آشكار جسم دراثر استفاده از مواد مخدر و يا الكل از كار ميافتند و يا منهدم مي شوند مانند سيستم ضد درد بدن انسان و سيستمهاي توليد كننده مواد شبه افيوني . تا كنون از نظر علمي مشخص شده كه در بدن انسان بطور طبيعي 12 ماده شبه افيوني توليد مي شود مثل : خانواده اندروفين ها و انكفالين ها . نظر باينكه تحقيقات و مطالعات علـمي در كتب مختلف وجود دارد به شرح آن نمي پردازيم و موضوع را روي سيستمهاي پنهان يا هسته خارج از جسم ادامه ميدهيم .

 صور پنهان انسان = روان = وجود = برون = كالبد دوم

 

اجزاء صور پنهان انسان :

همانگونه كه جسم انسان يا كالبد اول از اجزاء اصلي و اساسي مختلفي تشكيل گرديده است در صور پنهان هم مسئله به همين صورت مي باشد اين اجزاء عبارتند از : نفس ، حس خارج از جسم ، عقل ، روح ، جسم مجازي ، آرشيو … در اين مرحله ما فعلاً به تعريف نفس مي پردازيم و سعي مي كنيم مفهومي از آن را ارائه دهيم .

 

نفس

قسمت اصلي يا اساسي در يك موجود مي باشد كه تعيين موجوديت ميكند در ظاهر و در باطن . اين نفس خواسته هائي دارد كه شامل كليه خواسته هاي معقول و غيرمعقول انسان است ويا خواسته هاي معقول و غيرمعقول جسم و روح انسان ( روح به معناي عاميانه ) ميباشد . موقعي كه هرموجود خواسته هايش به مرحله تعادل و ميانه رسيد وارد مرحله انساني مي شود . بعبارت ديگر يك حيوان خواسته هائي دارد كه غريزي وحيواني است و از مفهـوم تعقــل مثل يك انسان برخوردار نيســت .

وقتي كه به مرحله انساني پا گذاشت خود ، مختار است كه انتخاب نمايد يا فسق و فجور را انتخاب مي كند و يا تقوي و ارزشها را . كليه انسانها بايستي مراحل ضد ارزشها را به گونه هاي مختلف تجربه نمايند به عبارتي تمامي انسانها در دوزخ قرار ميگيرند و بايستي از آن خارج شوند.

 

مرحله نفس اماره :

 اولين مرحله اي كه يك انسان در وادي انساني تجربه ميكند نفسي است كه به خواسته هاي غيرمعقول خود مي پردازد و هيچ نگران كارهاي ضـد ارزشي كه انجام ميدهد نيست . بعبارتي كار خلاف انجام مي دهد و از خلاف خود خوشحال است . به اين مرحله از نفس ، نفس اغوا كننده يا فريب دهنده يا وادار كننده و يا نفس اماره ميگويند . امكان دارد انسان در اين مرحله آنقدر غرق شود كه خدا ميداند و بس . تا روزي متوجه عمل زشت خود بشود و سرش به سنگ بخورد تا متوجه شود هر عملي كه انجام مي دهد در نظام هستي بايستي پاسخگوي آن باشد .

 اين جهان كوه است و فعل ما ندا                       باز آيد اين نداهــا را صــدا

 كسي كه در مرحله نفس اماره است دروغ ميگويد و ناراحت نيست . مال مردم را بالا ميكشد و ناراحت نيست . حق و حقوق خود وخانواده و فرزند و همسر و همه را زير پا لگد مال ميكند و نگران نيست . آدم ميكشد عين خيالش نيست . انواع جنايتها را ميكند و به خيال خودش خيلي زرنگ است . اين شخص قطعاً خودش را درون دوزخ زنداني كرده است . به عبارت ديگر جهنمي را براي خودش ميسازد و همه روزه ، در همين دنيا در آنست . كسي هم كه مواد مخدر استفاده ميكند و به مرحله اعتياد پيشرفته ميرسد او هم بــه گونه اي ديگر دوزخي براي خودش درست كرده است . اصولاً دوزخ امري جاري و براي هر فرد در جريان است . هم در اين جهان و هـم در جهان هاي ديگر ادامه دار ميباشد و براي دوستاني كه در اين مرحله قرار ميگيرند هيچ كس جهت ترك اعتياد آنها كاري نميتواند انجام دهد مگر اينكه از اين مرحله خارج شوند يعني ترك مرحله نفس امر كننده .

 

مرحله نفس سرزنش كننده :

در اين مرحله كه شخص از نفس واداركننده يا دستور دهنده يا اماره خارج شد وارد نفس سرزنش كننده ويا لوامه ميشود . در اين مرحله انسان، كارخلاف انجام ميدهد ولي خودش را سرزنش ميكند و پشيمان ميشود.

اكثر دوستاني كه دراينجا جمع شده ايم خوشبختانه وارد اين مرحله از نفس شده ايم . چون از مصرف مواد مخدر و كار غير معقولي كه انجام ميدهيم پشيمان هستيم و آماده ايم كه خود را اصلاح نمائيم و از ضد ارزشها كه يكي از آنها اعتياد است فاصله بگيريم .

ورود به اين مرحله سكوي پرتابي است بطرف تكامل و انساني معقول شدن و كار معقول انجام دادن . اميدواريم بتوانيم از اين مرحله عبور كنيم و هرخواسته اي كه غير معقول است از تفكر، انديشه ، عمل و برنامه زندگي خود حذف نمائيم .

 

مرحله نفس مطمئنه :

نفسي كه كاملاً قابل اطمينـان است . در اين مرحلــه ، انسـان هيــچ كــارغيرمعقولي انجام نميدهد نه در ظاهر و نه در باطن . براي مثال منظور از باطن اين است كه اگر در خواب هم مواد مخدر ديد كه كاملا در اختيارش قرار دارد مصرف نميكند . اين آخرين مرحله تكامل نفس ميباشد و اگر هر كدام از ما بتوانيم به اين مرحله از نفس پا بگذاريم حساب خود را با مواد مخدر براي هميشه حل كرده ايم .

البته ما قادر نخواهيم بود كه چون مواد مخدر را قطع كرده ايم وارد اين مرحله شويم بلكه بايستي درتمام سطح زندگي از كارهاي غير معقولِ خود دست برداريم . آنوقت مي توانيم وارد بهشت نيروي مافوق گرديم . نيروي مافوق بهشت هاي گوناگوني دارد ولي فقط گروهي كه به نفس مطمئنه پا گذاشتند حق دارند وارد بهشتِ خاصِ او شوند . در اين مرحله هيچكس به انسان سخن لغو و بيهوده نمي گويد به عبارتي ما كارهاي بيهوده و غيرمعقول و ضد ارزش انجام نخواهيم داد بنابراين هيچكس نميگويد بالاي چشمت ابروست و هميشه آسوده خاطر خواهيم بود وهمه جز سلام و عليك با ما خرده حسابي ندارند و اين مسئله در هر دو جهان صادق است .

»در اين مرحله انسان كانالي ميشود براي اجراي فرامين نيروي مافوق»

نتيجه اي كه ازاين وادي ميگيريم اين است : درتمام مراحل ما سعي و كوششِ لازم را براي رسيدن به اهداف به انجام ميرسانيم و نيروي مافوق ما را ياري و هدايت خواهد نمود . به عبارتي از ما حركت و از خدا بركت . اين نكته را ميدانيم كه فردي كه در مرحله نفس دستور دهنده يا لوامه قرار دارد و مرتب به فرامين و دستورات غيرمعقول و ضدارزش نفسِ خود عمل ميكند و خواسته هاي او را به اجرا ميگذارد اگر صبح تا شب هم دعا كند كه خداوند نواقص او را برطرف كند درست مثل اينست كه راهنماي اتومبيـل خودرا براي گــردش بــه راست روشن ميكند ولي به سمت چپ مي پيچد در حقيقت با اين عمل سر خود را شيره مي مالد و مسئوليت خودرا بر گردن نيروي مافوق مي اندازد و صبح تا شب هم طلبكار است كه چرا نيروي مافوق مسائل اورا حل نميكند ؟ درصورتيكه ما ميدانيم ، نيروي مافوق به انسان اختيار داده و مسئوليت عبور از مرحله نفس اماره را بعهده انسان گذاشته تا طي طريق نمايد تا به آرامي به فرمان عقل نزديك شود .

اگر ما مرتب دلمان بخواهد بطرف ضدارزش ها برويم ولي از نيروي مافوق بخواهيم همه مسائل مارا در جهت ارزشها حل كند و حاضر نباشيم هيچ قدمي براي رسيدن به ارزش ها برداريم ، كورخوانده ايم واين فقط يك ترفند است كه با اين حركت مسئوليتي را كه به ما اعطاء شده ميخواهيم به خودِ نيروي مافوق برگردانيم .

 

اين قانون پذيرش مسئوليت و واگذاركردن اختيار به انسان درتمام مراحل زندگي انسان و تمام مراحل تكامل نفس مثل اماره ، لوامه ، مطمئنه نيز صادق ميباشد . بنابراين ميگوئيم در مسائل حياتي مسئوليت دادن به خداوند يعني سلب مسئوليت از خود ميباشد و در اين مقوله تكليف معلوم نيست كه چه كسي بايد به فرمان عقل برسد . آدمي يا الهي ! براستي منظور نيروي مافوق كه خود فرمانرواي مطلق است از فرستادن ما به پائين ترين نقطه خلقت ، غير از اين است كه بايستي انسان خودش با داشتن اختيار و پذيرش مسئوليت به بالاترين نقطه تكامل برسد ؟ البته اين را نيز ميدانيم كه هروقت نيروي مافوق را صدا بزنيم مارا ياري و هدايت خواهد نمود مشروط بر اين كه ما نيز در جهت خواستِ مثبتِ خود قدمي برداريم . به سخن ديگر فرض كنيم در يك لحظه سيم ما به نيرويِ مافوق وصل شود . شايسته است كه براي حفظ اين اتصال به طرف مبداء سيم حركت كنيم و طبيعي است اگر درجهت خلاف مبداء حركت كنيم سيم پاره خواهد شد . (البته نيروي مافوق از رگ گردن هم به ما نزديكتر است و اين موضوع فقط به عنوان يك مثال گفته شد )

 

پایان وادی چهارم


|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
موضوعات مرتبط: جهان بینی , ,
برچسب‌ها: جهان بینی , راه چهارم , چهارمین راه , اجزا , صورپنهان , نفس , اماره , لوامه , مطمئنه ,
تاریخ : چهار شنبه 13 خرداد 1394
نویسنده : مرتضی

وادی یا راه سوم :

 باید دانست هیچ موجودی به میزان خود انسان به خویشتن خویش فکر نمی کند .

 

ما با شروع زندگي در اين وادي براي خود آغازي تازه داريم .

اميدوار هستيم كه شما هم با نگاه كردن به طبيعت به ابعاد گسترده اي برسيد . چون اصوات موسيقي در جهان خود بدرخشيد و خود كليد مسير راه بهبودي خود را بيابيد.

ما نيك مي دانيم كه انسان اگر خود جستجو نكند حتي اگر با همه كاوشگران ماهر نيز همنشين باشد به موضوع واقعي نمي رسد.

از مطلب فوق چنين استنباط مي شود و عملاً ما هم به اين نتيجه رسيده ايم كه در حل مشكل اعتياد بالاترين نقش به عهده خود ما مي باشد و اگر تصور كنيم اعتياد يك بيماري است و ديگران بايستي آن را براي ما معالجه نمايند ، بسيار در اشتباه هستيم .

براي حل مشكل اعتياد ، بيشترين بار حل اين مسئله بر دوش خود ما مي باشد و خود ما بايستي بيشترين تفكر را براي حل اين مسئله بنمائيم. مسئوليت اين كار بعهده هيچ شخصي نخواهد بود مگر خودمان . البته نمي توانيم منكر كمك و هم دردي و ياري سايرعزيزان و اعضاء خانواده باشيم ولي بايستي به اين مطلب توجه داشته باشيم كه نقش اول بعهده ماست و مـا هستيم كه بايستي بدهي خود را نسبت به تخريب هايي كه ايـــجاد كرده ايم پـرداخت نمائيم .

اگر امروز دچار مشكلات جسمي وجنسي هستيم اين دردها و رنجها دليل با ز پرداخت بدهي ما نسبت به اعتياد است و بايستي با شهامت مشكلات را تحمل كنيم چون به سرعت بدهي ما ، بازپرداخت مي شود و به نقطه تعادل جسمي و رواني مي رسيم . نكته قابل توجه اين است :  تاكنون به خاطر استفاده از مواد مخدر زندگي ما بازي در نا آگاهي بوده و اكنون بازي در آگاهي را آغاز نموده ايم و بايستي اين بازي در آگاهي ادامه پيدا نمايد در غير اينصورت با شكست مواجه مي گرديم .

حال براي اينكه در اين بازي يا مبارزه بتوانيم بطرف پيروزي حركت كنيم بايستي نيروهاي خود را بشناسيم و نيروها و تخريبهاي مواد مخدر را نيز كاملاً شناسايي نمائيم . در اينجا مسئله مواد مخدر و جذابيت هاي آن را دست كم نگيريم و بدانيم شيطان به زيباترين شكل ممكن وارد افكار و انديشه انسان مي گردد و در شكار گوهر جان انسان به گونه هاي مختلف توسط نيروي منفي اين عمل انجام مي گيرد.

لازم است بدانيم كه بزرگترين نيروي منفي يا شيطان در ماده نهفته است و بايستي در طول حيات خود به گونه اي عمل نمائيم تا ماده اسير ما باشد و ما اسير ماده نشويم .

گرچه همه ما مي دانيم مدت هاست در اثر نا آگاهي آنچنان اسير ماده شده ايم كه زندگي ما را بدينگونه منهدم نموده است و خوب مي دانيم مواد مخدر نيز يك نوع ماده است . بايد براي بازسازي خود بگونه اي عمل كنيم كه پس از رهايي از مواد مخدر اسير ماده ديگري نشويم مثل قرص ، الكل ، سكس ، پول ، ماشين و غيره …

لازم است در اينجا بگوئيم پول ، ماشين و غيره ، همه لازمه زندگي انسان هستند . نكته حائز اهميت اين است كه ما بايستي طوري عمل نمائيم كه آنها اسير ما باشند و اگر ما اسير آنها بشويم ، هميشه براي ما خطر آفرين خواهند بود و در نتيجه از يك چاله در مي آئيم و به چاه ديگري سرنگون ميشويم .

شيطان يا كشش نيروي منفي در همه جا ما را احاطه كرده است و ما با دشمن بسيار نيرومندي مواجه هستيم بنابراين بايد خود را آماده نمائيم تا حمله ما بسيار ماهرانه باشد و با تفكر انجام پذيرد.

در وحله اول ما نردباني را پله پله بالا رفته ايم و منطقي ترين راه براي پائين آمدن از نردبان همان است كه پله پله پائين بياييم . ممكن است ما اقدام به سقوط آزاد كنيم و احتمالا“ سالم هم به زمين برسيم ولي نكته حائز اهميت در اينجاست : چند نفر قادر هستند سقوط آزاد پائين بيايند . ممكن است در بين ما كساني باشند كه ناگزير هستند از اين طريق اقدام نمايند يعني سريع و بدون مقدمه مواد خود را قطع نمايند حتي بدون استفاده از هيچ داروي كمكي و قطعاً ممكن است چنين افرادي باشند و هيچ گونه راه حل ديگري براي آنها مناسب نباشد . اين افراد هم بايستي صبور باشند و تحمل نمايند چون پس از طي فاصله زماني انشاءا… به تعادل لازم ميرسند و بايستي اعتماد بنفس خود را از دست ندهند البته كاري است مشكل ولي امكان پذير.

امـا كار منطقي كه بايد انجام دهيم را با يك مثال بيان مي نمائيم تا موضوع قدري روشن تر گردد .

براي مثال : فرض كنيم يك سنگ عظيم جلوي آب را گرفته است و فشار بسيار عظيم آب ، پشت سنگ قرار گرفته است و سنگ در حكم يك سد جلوي آب را مسدود نموده است . در اين شرايط ما اگر هم قادر باشيم نميتوانيم يك مرتبه سنگ را برداريم ، مثلاً آن را منفجر نمائيم . چون فشار آب پشت سنگ آنقدر عظيم است كه اگر در يك لحظه سنگ برداشته شود ، در اثر فشار آب تخريب عظيمي بوجود مي آورد و هرچه در مسير اين آب باشد مثل شهر ، روستا ، مراتع و درختان همه را نابود مي نمايد.

 اما كار منطقي كه ما بايستي انجام دهيم اين است كه در آن واحد ، بايد سه كار را با هم انجام بدهيم  :

الف: برداشتن سنگ

ب  : مهار آب و كاستن از فشار آب

ج  : استفاده از آب ذخيره شده براي آبياري مراتع

 اكنون تنها راه منطقي اين است كه ما از يك گوشه شروع كنيم به شكستن سنگ . به عبارتي با وسيله اي سنگ را به آرامي و ذره ذره خورد نمائيم تا آب ، كم كم خارج شود و تخريب ايجاد ننمايد ، و همين طور كه مسير آب ذره ذره بيشتر باز مي شود ، از فشار آب هم كاستـه ميگردد . با در نظر گرفتن فشار و حجم آب پشت سنگ مي توانيم به آرامي و طي فاصله زماني ، مجاري خروجي آب را بزرگتر نمائيم تا جايي كه فشار آب به حالت تعـادل برسد . آنوقت سنگ ما هم به آرامي خورد شده است و تبــديل به يك قطعه كوچك شده كـه با يك حـركت مي توانيم آن را از ميان برداريم .

نتيجه اي كه از اين وادي گرفته مي شود   :

  • كليه مسئوليت كار را ، خود بپذيريم
     
  • كليه سختي ها را بعنوان بازپرداخت بدهي خود به اعتياد تحمل كنيم
     
  • سعي كنيم خودمان مسئله را با تفكر حل نمائيم

                                              پایان وادی سوم


|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
موضوعات مرتبط: جهان بینی , ,
برچسب‌ها: مسئولیت , جهان بینی , تفکر , استاد , راهنما , مرزبان , وادی , مهندس , حرکت , ,
تاریخ : چهار شنبه 13 خرداد 1394
نویسنده : مرتضی

وادی یا راه دوم :

 هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمی نهد . هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم ، حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم .

 

خوشحاليم كه به جنگ خود ادامه مي دهيم تا اين مسئله به يك صورت خوبي از آزمايش در آيد و دنياي درون تبديل به يك شهر آباد بشود كه در آن همه هستي راه خود را بسوي نيروي ما فوق بردارد.

ما به دلايلي كه خودمان خوب مي دانيم جهت را سالها گم كرده بوديم , براي يافتن راه بسيار مهمي در پيش داريم ، بايد فكر كنيم و در انجام آن كوشش نمائيم .

در ادامه كار و كوشش ما به نتايجي مي رسد كه در توانائي هاي ما خلل حاصل نگردد ، از هر نقطه نوري بتابد در جمع آن بايد تفكر نمائيم از ذرات جرقه ، مي شود به روشنائي وسيع رسيد در نشانه هاي نيروي ما فوق هم به روشني پيداست .هيچ كدام از ما هيچ نيستيم , حتي اگر خود, به هيچ فكر كنيم .

همه مطالب در درون و برون ماست كه مانند قله هاي آتش فشان هستند ، آرام و بي صدا ، اگر به آن ، توان حركت بدهيم حتما“ ميدانيم چه مي شود , خاصه در جهت راه مستقيم باشداكنون اگر در وادي تفكر ، به اندازه كافي و درست فكر كرده باشيم ، ممكن است برايمان روشن شده باشد كه خيلي از چيزها را از دست داده ايم و يا در حال از دست دادن هستيم و اين از دست دادن ها ممكن است مادي باشد و يا معنوي قطعا“ با بعضي از واژها مثل : معتاد ، حقارت ، ترس ، تابلو ، طلاق ، جدائي ، اخراج ، بارداشت ، زنداني ، سابقه دار ، رواني ، بي مسئوليت ، خودخواه ، بيمار ، ترحم ، ناسزا ، كارت شناسائي و چكاره اي را لمس كرده باشيم . بهر حال فرقي نمي كند . چه با سواد باشيم و چه بي سواد ، ثروتمند باشيم يا فقير ، پير باشيم يا جوان ، مرد باشيم يا زن . در نظر بگيريد مرد ثروتمندي براي پنهان كردن اعتياد خود چه ترفندي را بايد به مرحله اجراء در آورد ، هميشه در هراس بسر مي برد كه اگر دو روز در شرايطي قرار گيرد كه نتواند مواد مصرف كند چه بلائي بر سرش نازل مي شود و چه حق ســــكوت هايي را بايستي پرداخت نمايد ، مضافا“ باينكه چه ثروتمنداني كه كارشان به آخر رسيد! امثال آن ها را زياد مي شناسيم و چه جوانان تحصيل كرده رعنايي كه كارشان به كنار پياده رو كشيد و در بيغوله ها جان به جان آفرين تسليم كردند.

ممكن است بعضي از ما اين طور تصور كنند كه همه چيز تمام شده و ديگر زندگي براي ما اهميتي ندارد و يا ما اصلا“ رقمي نيستيم ، بي خودي به اين دنيا آمده ايم ، ما راعوضي زائيده اند و هزاران حرف ديگر . كه البته در وحله اول اين توجيه است براي خودمان براي فرو رفتن بيشتر در تاريكي ها و نشان از دست دادن اعتماد به نفس ما مي باشد ، و تسليم در مقابل نابودي محض و عدم تلاش ما براي رهايي . ولي اگر به تمام هستي نگاه كنيم وخواهيم ديد ، امكان ندارد چيزي را پيدا كنيم كه به جهت بيهودگي پا به هستي گذاشته باشد ، اگر هم به مطالبي برسيم كه تصور كنيم كه بيهوده پا به هستي گذاشته است ، بازهم بايد مطمئن باشيم كه اين تصور و پندار نادرست ماست و نتوانسته ايم به هسته درون يا فلسفه وجودي آن پي ببريم . براي مثال : حتي اگر به يك كرم با ديد كلي نگاه كنيم در خواهيم يافت فلسفه عظيمي در آن نهفته است .

انسان هم موقعي پا به هستي گذاشت ، نيروي مافوق يا قدرت هستي او را به يك دوراهي هدايت كرد و اين دوراهي يك تاريكي ها است و يكي روشنايي ها .

اصولا“ انسان تاريكي ها را تجربه مي كند براي پي بردن به عظمت روشنايي ها .اما موقعي كه در تاريكي ها فرو رفت بايستي از گذرگاههاي بسيار سخت عبور نمايد ، اگر توانست از اين گذرگاهها جان سالم بدر برد ، آنوقت انساني كار آزموده و رها خواهد شد.چون در مقوله اعتياد ما با دو موضوع سروكار داريم . از يك طرف انسان و از طرف ديگر مواد مخدر . بايستي ما هر دو مقوله را بشناسيم و اثر متقابل آن ها را روي يكديگر بررسـي نمائيم . چون اعتياد از تركيب انسان و مواد مخدر بوجود مي آيد.

در مقوله انسان اگر با دقت به جسم انسان نگاه كنيم ، با يك حساب سر انگشتي و يك نگاه كوتاه و سريع در خواهيم يافت ما با ميلياردها سلول كه جسم ما را تشكيل داده اند طرف هستيم . ولي چيز چنداني از آنها نمي دانيم . چون سيستمهاي عظيمي در يك سلول نهفته شده است كه يك سلول كمتر از يك شهر يا يك جهان نيست .

 بنا بر اين با كمي تفكر در خواهيم يافت كه ما بر يك كيهان عظيمي فرمانروايي مي كنيم ! و در سال هاي گذشته هر كاري دلمان خواسته ، ندانسته بر سر اين كيهان عظيم آورده ايم و اكثر قسمت هاي آن را نابود كرده و تصور مي كرديم مواد مخدر به ما انرژي مي دهد . ما به اين مسئله اعتقاد داشتيم و هنوز هم ممكن است در باورها باشد كه مواد مخدر به ما انرژي خوبي مي دهد. البته تشخيص اين موضوع خيلي ساده است , كافي است به قيافه خودمان و يا قيافه دوستان نزديك خودمان كه همقطار ما هستند نگاه كنيم كه از يك كيلومتري داد مي زند ، من تابلو هستم .

اگر مواد انرژي مي دهد پس چرا بايد بعضي از ماها اين قدر آش و لاش شده باشيم ، بنابراين بايستي در قضيه انرژي دادن مواد يك انحراف در فكر و انديشه ما وجود داشته باشد و آن اين است كه بعضي از مواد مخدر مثل ترياك و خانواده او باعث ميگردند انرژي سوخت بدن ما زود مصرف شود . اين انرژي از داخل گوشت و پوست و استخوان ما خارج مي گردد . بعبارتي ، انرژي بدن كه بايستي 60 سال مصرف شود ما آن را 20 ساله مصرف مي كنيم و براي همين موضوع قيافه ها تابلو و درب و داغان مي شود.

در حقيقت كاري كه مواد مي كند در حكم آن است كه در چراغ نفتي ما فتيله چراغ را بالا بكشيم ، كه با اين حركت نور زياد ميشود ولي نفت زود تمام مي شود . مواد مخدر هم در مورد انرژي دادن همين كار را انجام مي دهد.

البته علاوه بر تخريب كلي مواد مخدر در جسم ما در سيستمهاي اصلي و اساسي بدن ما نير انهدام بوجود مي آورد كه يكي سيستم ضد درد است و ديگري سيستم هاي توليد كننده مواد شبه افيوني كه در وادي هاي بعدي آن را شرح خواهيم داد.

نكته حائز اهميت ديگر در اينجاست ممكن است هنوز بعضي از ماها بگويد من به نيروي برتر اعتقادي ندارم . كه البته ايرادي ندارد ، ولي بايد باين نكته توجه كنيم كه ما هنوز حتي يك سلول از ميلياردها سلول جسم خودمان را كه وجود آن اثبات شده و ساختار وجودي ما را تشكيل مي دهد ، اطلاع چنداني از او نداريم . براي همين مي گويند اول انسان بايد خودش را بشناسد و بعد نيروي مافوق را !

براي درك نيروي مافوق دو راه وجود دارد , يكي با تفكر وديگري بدون تفكر . بعضي ها بدون تفكر به آن نيروي عظيم رسيده اند وهيچ كس هيچ دليلي هم نمي تواند براي اين مسير ارائه دهد.ولي با تفكر مي توان به عظيم ترين قله هاي شناخت نيروي مافوق و شناخت هستي پا گذاشت .

 ما با يك نگاه سريع دريافتيم ، با ميلياردها سلول كه جسم ما را تشكيل داده اند طرف هستيم و چيز چنداني از آن ها نمي دانيم فقط اندكي مي دانيم ، اگر كمي فكر كرده باشيم درخواهيم يافت در سالهاي گذشته هر كاري دلمان خواسته بعنوان تشنگي و يا هر بلايي كه بر آن آگاهي نداشته ايم سر اين كيهان عظيم آورده ايم . در اصل اگر كمي انصاف داشته باشيم و عادلانه بخواهيم قضاوت نمائيم درخواهيم يافت ما يك فروانرواي نالايق و بي كفايت و خوش گذران بوده ايم و برايمان اصلا“ مهم نبوده كه چه بلائي سر ساكنين جسم خود كه سلولها مي باشند ، مي آيد و تمامي نيروهاي خود را به باتلاق ريخته ايم . ما براي اينكه بتوانيم فرمانروايي صالح و با كفايت باشيم بايد خود را براي مبارزه اي سخت با اعتياد آماده نمائيم و مشكلات ما از روزي كه مبارزه را آغاز نموديم به سه بخش عمده تقسيم مي شود

الف : مشكلات جسم ما

ب   : مشكلات روان ما

ج   : مشكلات جهان بيني ما

 در اين مقوله مشكل جسمي و رواني با فرآيند زمان قابل حل خواهد بود . اما مشكل جهان بینی يعني بايستي ديدگاه و آگاهي و شناخت ما از خودمان و جهان اطرافمان تغيير نمايد.

 براي مثال اگر كسي از ديدگاه خود و جهان بيني خود به پوچي برسد اگر مشكل جسمي و رواني او هم حل بشود , دوباره به اعتياد روي خواهد آورد . بنابراين اولين قدم اين است كه براي شناخت خودمان و يا بعبارتي انسان ، اقدام نمائيم تا انسان را بهتـر بشناسيم .البته مشكلات خانوادگي و كاري هم وجود دارند ، كه اگر ما مشكل خودمان را حل نمائيم و به سلامتي برگرديم آن قدر نيرو پيدا خواهيم كرد تا قادر باشيم آن ها را حل كنيم .

 نكته حائز اهميت :

در اين وادي بهتر است هركدام از راهنمایان یا کمک راهنمایان كنگره 60 را بعنوان استاد راهنماي خود انتخاب نمائيم تا شايد چراغ راه ما باشد . توصيه مي شود ، اين كار را باكمي تفكر و حوصله انجام بدهيم .

 

                                              پایان وادی دوم


|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
موضوعات مرتبط: جهان بینی , ,
برچسب‌ها: جهان بینی , احیا , تحرک , القا , مخلوق , خلق , کنگره , رهجو , راهنما , استاد , مربی , ,
تاریخ : چهار شنبه 13 خرداد 1394
نویسنده : مرتضی

                    وادی یا راه اول:

 با تفکر ساختارها آغاز میگردد ؛ بدون تفکر ، آنچه هست رو به زوال می رود .

دراين وادي بهتراست بدانيم چگونه همه چيز پيدا ميشود و يا چگونه همه چيز خلق ميشود. ‏براي پيدا شدن يا بهوجود آمدن ويا خلق شدن، اولين قدم يك فكـر است ويا يك انديشه، واين انديشه آغاز خلق است .‏

بنابراين همه انسانها براي پيداشدن لازم است تفكـر نمايند، و نيروي القاء و احياء و تحرك هم موجود ‏ميباشد. به عبارتي همه چيز اول مثل صفحه سفيد نقاشي است . سپس ذره ذره تصوير پديدار ميگردد و ‏ازمعني آن، هم زشت و زيبا، و هم خوب و بد پديدار ميشود .‏

‹‹ پس اول بايد تفكـرنمود ! ››‏

حالا برميگرديم سراصل موضوع :‏

ما سالهاست درگير مواد مخدر ويا الكـل شـده ايم و ايـن درگيـري چـه دانسته باشد و چه ندانسته به ‏هرحــال فرقي نميكند . چيزي كه مهم است، ما ميخواهيم از شرّ اين غول بي شـاخ و دم كه زندگي مارا به ‏طرف نابودي سوق داده است ويا ميدهد رها شويم . ‏

ممكن است قيافه ما تابلو شده باشد.در زندگي ما هرج و مرج بهوجود آمده باشد . در اين مقطع كافي ‏است ما فكر كنيم كه كجاي كار قرارگرفته ايم و به كجا ميخواهيم برويم.‏

در اين وادي ما اصلاً نميخواهيم تصميم بگيريم كه از فردا ترك اعتياد كنيم،چون بارها اين اقدام را ‏انجام داده و با شكست مواجه شده ايم، و كما اينكه از پزشك و روانپزشك و متخصص هم كمك گرفتهايم و ‏آنها هم نتوانسته اند به ما كمكي نمايند .‏

دراين مقطع ، ما فكر ميكنيم ،

آیا میخواهیم  فكر كنيم؟ به چه موضوعی باید فکر کنیم ؟ چگونه بايد فكر كنيم؟ به چه چيزهائي نبايد فكر كنيم؟ ‏

شايد تصور كنيم كه هميشه فكرميكنيم اما اعتياد و پيشرفت آن نشان ميدهد ما درست فكر نكرده ايم و ‏زندگي خود را بدون تفكرو يا با تفكر غلط ادامه داده و هرچه داشتهايم چه مادي و چه معنوي از دست داده و ‏يا درحال از دست دادن آن ميباشيم و به طرف زوال در حركت هستيم .‏

ما بايستي دراين وادي نقشه حمله خود را به اعتياد ترسيم نمائيم ؛

نقشه اي بسيار دقيق و حساب شده كه راه به عقب نداشته باشد. دراين وادي نميخواهيم نقشهاي عظيم ‏ترسيم نمائيم. اگر ما در اين مقطع بتوانيم نقشه اي بكشيم كه قابل اجرا باشد و مشكل خودمان را به آرامي ‏حل كنيم، بهتر به نتيجه خواهيم رسيد. ما در اين تفكربايد به صورت واقع بينانه به اعتياد نگاه كنيم. اگر به اين ‏تفكر صحيح برسيم، درخواهيم يافت اراده درمقابل اعتياد كم مي آورد. به عبارتي اراده به تنهائي نميتواند ‏حريف اعتياد گردد .‏

چون اعتياد خيلي قويتر از اين حرفها ميباشد. براي مثال ما نميتوانيم با ارادة تنها، از ‏يك درخت خيلي بلند بالا برويم، ويا با اراده تنها نميتوانيم از روي طنـاب در يـك ارتفاع زياد ‏عبوركنيم، و اين را ميدانيم كه ما قادريم از درخت بالا برويم مشــروط به اينكــه چنـد كار را ‏با هـم و هماهنگ بتوانيم اجرا نمائيم. مثلاً قدرت بدني لازم را فراهم نمائيم و فوت و فن آنرا ‏بدانيم. هدف و يا انگيزه لازم را داشته باشيم و تمرين لازم را بكنيم.‏

البته در اين مرحله بعضي از ما ممكن است نتوانند درست فكـــر كنند و تصميم بگيرند . ميتوانيم اگر ‏فكرمان بهجائي نرسيد، از نظرِ مشورتيِ مابقيِ اعضاء استفاده كنيم؛ ولي تصميم گيري نهائي بر عهده خودمان ‏ميباشد. به عبارت ديگر: مشـورت ميكنيـم ولـي تصميــم را خودمــان مي بايست بگيريم تا اعتماد به ‏نفس لازم براي ما بوجود بيايد.‏

البته اين را نيز بايستي درنظر داشته باشيم كه خلقت، سازمان و تشكيلاتي است كه همه چيز در آن با ‏نهايت دقت برنامه ريزي شده و در هر لحظه كنترل ميشود و يك نيروي مافوق بر آن نظارت دارد. اين نيروي ‏مافوق بهصورت خودكار، اگر شخصي بهطرف فسق و فجـور بـرود، او را در فرو رفتـن بـه اعماق تاريكي ها ‏ياري ميدهد و اگر انسان بهطرف تقوي و ارزش ها حركت كنـد، او را در اين جهت مورد حمايت و ياري ‏قرار ميدهد.‏

ممكن است بعضي از ما اكنون به اين سخن ايمان نداشته باشيم ولي اگر چشم دل خودرا باز كنيم به ‏آرامي آن نيروي مافوق را حس خواهيم نمود و اگر بخواهيم و حس آنرا بوجود بياوريم و طلب كنيم، اين ‏نيروي مافوق در درمان و رهايي ما مي تواند نقش بسيار بزرگي ايفا كند. اين بستگي به ما دارد كه بخواهيم يا ‏نخواهيم . چنانكه نخواهيم، باز آن نيرو به ما ياري خواهد رساند. چون ما بهطرف ارزشها حركت ميكنيم و ‏تنها فرقي كه بين خواستن و نخواستن ما وجود دارد، آن حس يا قوّت قلبي است كه خودمان در خودمان ‏بهوجود مي آوريـم، كه ميتوانــد تكيه گاه مناسبي باشد، وگرنه آن نيرو به صورت خودكار، كارش را انجام ‏ميدهد و براي او زبان، مذهب، نژاد و رنگ پوست فرقي ندارد چون

پاكترين انسانها ، به آن نيرو نزديكترين ‏افرادند.

                                             پایان وادی اول

 


|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
موضوعات مرتبط: جهان بینی , ,
برچسب‌ها: راه اول , اولین راه , جهان بینی , تفکر , اعتیاد ,

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد

آخرین مطالب

/
به وبلاگ من خوش آمدید